خصوصی
 
دنیای آرومه من
فرقی نمی کنه دختر باشی یا پسر همین که بادل کسی بازی نکنی خیلی مردی
سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, :: 11:18 ::  نويسنده : اجی فرشته       

سلااااام خوبین جمعا........

تصمیم گرفتم یه کم از اتفاقات روزه مره ام بنویسم البته قسمت های خاص به صلاح دیده خودم وای باورتون میشه تازگیا خیلی خودم خودم می کنم نمی دونم چرا فک کنم خودخواه شدم البته واسه من یه کم لازمه چون خیلی وقتا خواسته های بقیه رو ترجیح دادم به خواسته های خودم بزار یه مدتم این طوری بگذره ..........

دیشب برام شبه خیلی خوبی بود چون همه دور هم جمع شده بودیم ساعت 7 بود که خانواده ی عموم اینا یکی یکی اومدن خونمون اخه خونشون دیوار به دیوار ماس اولش همینطوری نشسته بودیم روی پله های حیاط بعد یه دفعه رفتم یه حصیر اوردم پهن کردم توی بالکن گفتم پاشین بیاین اینجا بشینن بعدم رفتم کاهوسکنجمین اوردم همگی خوردیم جاتون خالی هیچی نذاشتم برن خونه شون من عاشق این جمع های دور همی هستم رفتم دیدم مامی سالادش اماده اس دمپختک پخته جالتون خالی حرف نداره دست پخته مامانم رفتم  تمام کابینت ها رو زیر رو کردم تا یه سینی گرد پیدا کردم اقا دمپخت ها رو ریختم توی سینه 8 قاشقم برداشتم گذاشتم کنارش گفتم مامان ول کن توروخدا بشقاب نیار من دوس دارم سر سینی همگی بخوریم گفت یه چی میگی مامان اخه مگه همه جاشون میشه سر سینی حالا من 3 تا بشقاب میارم واسه بچه ها بعدم زنعموم رفت قابلمه شو اورم اتفاقا اونم دمپختک پخته بودم اونم خوشمزه غذا درست میکنه اصلا این دوتا جاری معروفن به دستپخت عالی

ریختیم تو سینی به یاد قدیما که ما نبودیم همشون دورهم توی یه سینی غذا میخوردن خیلی حس خوبی داشت کلی حرف زدیم کلی خندیدم بعدم تخمه اوردیم داشتیم می خوردیم که یکی در زد زنگ نزدااا از تو بالکون گفتم کی؟ صدا نیومد رفتم درو باز کردم دیدم بهاره اس دختر همسایه مون گفت از تو پنجره اشپز خونه مون دیدم لامپ بالکونتون روشنه گفتم الان روحیاط نشستین گفتم اره بیا بریم بالا گفت میخوام برم یه کم پیاده روی بعدمیام رفت به مامانش وخواهرش گفت اوناهم اومدن رفتیم بالا ما کلا با همسایه هامون رابطه ی خوبی داریم همه شون میگن خونه فرشته اینا احساس راحتی می کنیم ماه رمضونا از اول کوچه تا اخر کوچه همه با هم میریم مسجد خودمون یه صف تشکیل میدیم اونم صف سوم همیشه جای ماس بیشترشونم فامیلای دورمون هستن وقتی هم میخوای بریم عروسی همه باهم میریم  بعضی وقتا میان خونمون بعضی وقتا زنگ میزنن همهشونا دوس دارم.خلاصه انقدر گفتیمو خندیدی ک که نگوبعد بهاره اومد بهاره که دیگه انقدر حرفاش خنده داره میکشه ادما هیچی تا ساعت 11نشسته بودیم تخمه میخوردیم وحرف میزدیم یه هوای خنکی هم بود  بعد که پاشدن رفتن یه کمم دم در ایستادن از بس شلوغ میکردم همسایه روبرومون ایفونشونا روشن کرد ببینه کیان دم در بعد دیگه همه فرار کردیم قابلمه پست تخمه جمع کردم بعد از رفتنشون اصلا متوجه ی گذر زمان نشدیم حالا اگه تنها بودیم باید انقدر چشم میزدیم تا ساعت 11 بشه

انقدر سر به سرم گذاشتن گفتم فرشته وقتی شوهر کردی ما هر شب اینجایم بیا رو پشت بومتون توی بالکن خونه مامانت مارو ببین ما برات دست تکون میدیم گفتم یه تله کابین وصل می کنیم که دیگه راحت بیام گفتن رات نمی دیم گفتم خودم کلید دارم گفتن قفل رو عوض می کنم گفتم اصلا نمی یام اگه من نباشم کی شما رودور هم جمع می کنه؟اصلا میرم اونجا اونارو دورهم جمع می کنم بعد گفتن باشه قهر نکن ما حالا یه چی میگیم بعد انقدر باید زنگ بزنیم بگیم فرشته بیا وتو هی بهونه میاری ...گفتم نه مطمئن باشین به محض زنگ زدن جلدی میام

خب دیگه خسته شدم بسه برا این دفعه

شادباشید وخالق شادی



نظرات شما عزیزان:

r e z a
ساعت15:37---25 مهر 1391



نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







 
درباره وبلاگ

سلااااااام به تویی که وب منو برای وب گردی انتخاب کردی مرسی از چشمای قشنگت اسمم فرشته اس من این وب رو برای دله خودم درست کردم اینجا دنیای دخترونه ی منه واگه اون چیزایی که میخواستی توش ببینی نبود به بزرگی خودت ببخش اینجا دنیای منه وهرچی که دوست داشتم رو میزارم واین وب هرچهار شنبه اپ میشه اگه واقعا واقعا از وبم خوشت اومد برام نظر بزارولی اگه قراره الکی بنویسی که وبت خوبه خواهشن این لطف رو درحق من نکن. تو زندگیم ازدوتا چیز بدم میاد یکی دروغ ویکی بدقولی اولی به این خاطر که منو ادم احمقی فرض کرده که بهم دروغ گفته (هرچن اگه یه نفر بهم دروغ بگه برای اینکه جلوم ضایع نشه هیچ وقت به روش نمی یارم که دروغ گفتی)از دومی بدم میاد چون برام ارزش قائل نشده و بدقولی کرده. راستی نه عشق نه دوست پسر نه شماره نه شوهرنه چیز دیگه ایی میخوام اما با اغوش باز استقبال می کنم از دوستی های معمولی ولی عمیق وقتی با کسی دوست میشم تا تهش باهاشم اهان راستی می تونید ازم مشاوره بگیرن تو روابطتون حداقل اگه نتونم کمکم کنم می تونم شنونده باشم امتحان کنید کلا دوستام وقتی تو روابطشون به مشکل بر می خورن میان سراغم در اخر شاد باشید وخالق شادی
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دنیای دخترونه ی من و آدرس ajifereshte.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 47
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 47
بازدید ماه : 112
بازدید کل : 53619
تعداد مطالب : 39
تعداد نظرات : 95
تعداد آنلاین : 1

align="center">