دعاهای دوست داشتنی
 
دنیای آرومه من
فرقی نمی کنه دختر باشی یا پسر همین که بادل کسی بازی نکنی خیلی مردی
یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:, :: 15:30 ::  نويسنده : اجی فرشته       

 

امروز یه پیر مردی خیلی دعام کرد عجیب وقتی این پیر مرد منو دعا می کنه خوشحال میشم  نمی دونم چرا اما با پیر مردها بهتر ارتباط برقرار می کنم تا پیر زنا ....

تقریبا همیشه یک شنبه ها می بینمش این پیر مرد سیدهستش نمی دونم چی میشه که دوس دارم خودم برم یکشنبه ها دم در و ببینمش انگار دوس دارم احتیاج دارم دعام کنه ولی حس می کنم وقتی هر دفعه منو می بینه خجالت میکشه  وبعداز سلام من سرشو زیر می اندازه میگه سلام دخترم الهی خیر ببینی الهی هیچ وقت شرمنده نشی الهی هرچی میخوای خدا بهت بده... منم یه لبخند می زنم میگم ممنون انشاالله باز میگه دستت درد نکنه ومن میگم نوش جونتون

 با اینکه خیلی دوس دارم ببینمش اما دفعه دیگه نمی رم دم در ....

گاهی بعضیا میگن اینا الکی میگن سیدیم ومیان دم در خونه ها نمی دونم اما من باورم نمیشه که دروغ میگن هرکسی از چشماش معلومه به خدا یه حال بدی بهم دست میده وقتی اون سید سرشو زیر می ندازه .ادم اگه داشته باشه همین قدر که دستش به دهنش برسه نمی ره دره خونه مردم اونم واسه یه مرد که چقدر سخته غرورشو زیر پاش بزاره ....

انقدر دوس دارم یکی دعای خیر برام بکنه وقتی میریم خونه مامان بزرگم دستشو می بوسم هر کاری داشته باشه براش می کنم تا بهم بلند بگه ننه خیر ببینی از جونیت بهش میگم مامان جون برام دعا کن تو مادرشهیدی اونم کلی دعا می کنه خیلی اعتقاد دارم به دعاهاش  منم همینطوری نگاش می کنم دوس دارم برام صحبت کنه بهش میگم مامان جون یه کم نصیحتم کن اداب زندگی رو برام بگو اونم انقدر شیرین میگه که نگو... حتی صداشو ضبط کردم که یادگاری داشته باشم

از هر فرصتی پیش بیاد استفاده می کنم تو خیابون اگه ببینم کسی دستش پر خریده کمکش می کنم  تو اتوبوس وقتی این پیر زنا میخوان بیان بالا نمی توننن انقدر حس خوبی به ادم دست میده که کمکشون کنی انقدر خوشحال میشن انقدر دعات می کنن  ومن عاشق اون لحظه ام ...

 اولا این کارا رو نمی کردم نه که دوس نداشته باشم نمی تونستم شاید خجالت یا نمی دونم چه اسمی روش بزارم اون باعث میشد که پیش نرم اما حالا میگم اگه من به یکی کمک کنم یکی هم به مامان جون من کمک می کنه وقتی تنهاس

ماجوونای امروز انگار معرفتامون کم رنگ شده باید دوباره با این کارای کوچیک  پرنگشون کنیم

یک بار امتحان کنید یه حس خوبیه که نگووووووووو

 



نظرات شما عزیزان:

حیدری
ساعت8:14---9 آبان 1391
بزارین از بی شرمی بعضیای دیگه بگم. منتظر تاکسی بودم بیام ترمینال. دیدم یه مزدا3 که 4تا دختر توش بودن جلوم ایستادن. چشم در اومد. فکر کردم آدرس می خوام.آماده شدم بگم که خودم هم ینجا غریبم. اما خودتون که می دونین چی گفتن.........
توضیح ندم بهتره........فعلا با اجازه.
مادرم صدام می کنه.
یا علی


حیدری
ساعت8:11---9 آبان 1391
سلام.

من دیگه از این کارا واسه زنا انجام نمی دم. می ترسم. چهار شنبه هفته قبل که داشتم میومدم مرخصی از چهار راه تا ترمینال شرق یه کمکی پیاده روی داره. تو مسیر دیدم یه خانمی جلو تر از من داره این چمدون رو می کشه رو زمین و صداش داش می رفت تو اعصابم.رفتم جلوتر چمدونشو گرفتم با دوتا کیف لباسای خودم و کیف درسیم راه افتاتادم. چقدر جالب بودم. شبیه این دوره گردا شده بودم. اون هم می واست بره ترمینال. اما چشتون روز بد نبینه. ظاهرا این خانم یه دختر داشت که یه لحظه رفته بود خوار و بار چیزی کوفت کنه(البته ببخشید اینطور حرف زدم)اومد و به ما رسید. فهمیدم دختر این خانمه. کاملا بی شرمانه اومد باهام سلام علیک و صحبت. منم که اصلا تحویل نگرفتم.اما از رو نمی ره. اومد وسایل از دوشم برداره نزاشتم. خلاصه یه چند تا اطلاعات ازم گرفت و آخرش شمارمو خواست. خوب شده بود رسیدیم ترمینال. چمدونشونو گذاشتم و رفتم. تو دلم داشتم فرار می کردم اما به روم نیاوردم. آروم رفتم و پشت دستم رو سوزوندم که دیگه به زن جماعت کمک نکنم.خیلی بی شرمن بعضیا. لااقل ادب داشته باشین.
پاسخ:خب نمی شه که تر وخشک را باهم بسوزنید باید کمکم کنید .بعضیا شرم وحیا رو خوردن یه ابم روش خودتوناراحت نکن دادا


زهرا
ساعت16:09---30 مهر 1391
سلام وبلاگ خیلی جالبی داری عزیزم
اگه باتبادل لینک موافقی بیابهم سربزن وبرام کامنت بزار.
موفق باشی


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







 
درباره وبلاگ

سلااااااام به تویی که وب منو برای وب گردی انتخاب کردی مرسی از چشمای قشنگت اسمم فرشته اس من این وب رو برای دله خودم درست کردم اینجا دنیای دخترونه ی منه واگه اون چیزایی که میخواستی توش ببینی نبود به بزرگی خودت ببخش اینجا دنیای منه وهرچی که دوست داشتم رو میزارم واین وب هرچهار شنبه اپ میشه اگه واقعا واقعا از وبم خوشت اومد برام نظر بزارولی اگه قراره الکی بنویسی که وبت خوبه خواهشن این لطف رو درحق من نکن. تو زندگیم ازدوتا چیز بدم میاد یکی دروغ ویکی بدقولی اولی به این خاطر که منو ادم احمقی فرض کرده که بهم دروغ گفته (هرچن اگه یه نفر بهم دروغ بگه برای اینکه جلوم ضایع نشه هیچ وقت به روش نمی یارم که دروغ گفتی)از دومی بدم میاد چون برام ارزش قائل نشده و بدقولی کرده. راستی نه عشق نه دوست پسر نه شماره نه شوهرنه چیز دیگه ایی میخوام اما با اغوش باز استقبال می کنم از دوستی های معمولی ولی عمیق وقتی با کسی دوست میشم تا تهش باهاشم اهان راستی می تونید ازم مشاوره بگیرن تو روابطتون حداقل اگه نتونم کمکم کنم می تونم شنونده باشم امتحان کنید کلا دوستام وقتی تو روابطشون به مشکل بر می خورن میان سراغم در اخر شاد باشید وخالق شادی
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دنیای دخترونه ی من و آدرس ajifereshte.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 66
بازدید کل : 53573
تعداد مطالب : 39
تعداد نظرات : 95
تعداد آنلاین : 1

align="center">